زور

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی ... که در نظام طبیعت ضعیف پامال است

زور

برو قوی شو اگر راحت جهان طلبی ... که در نظام طبیعت ضعیف پامال است

به نام خدا

ز نیرو بود مرد را راستی *** ز سستی کژی زاید و کاستی


میخوام اینجا تمام چیزایی رو که تو این چند سال و اندی سابقه ورزشی یاد گرفتم با همه شما تقسیم کنم. شاید وقتی اینو میشنوید، خندتون بگیره، ولی این چند سال من از 20 ساله خیلیا پربارتر بوده. حالا ممکنه بگین چقد ادعا داره! ولی بذارین بگم که اهل تعارف و تواضعه بی‌جا نیستم. تو چیزی که بارم نباشه خفه میشم و حرفی نمی‌زنم، ولی در مورد چیزی که بارم باشه مدعی میشم و حرفمو میزنم.


راستش تنها مشکل اینه که انقدر حجم چیزایی که میخوام براتون بگم زیاده که نمیدونم از کجا شروع کنم! پس فعلن به یه جمع‌بندی از چیزایی که میخوام دربارشون بنویسم اکتفا میکنم تا بعد.


تو ایران الان از هر 3 تا جوون، 2 تاش میره «باشگاه»، حالا این باشگاه یعنی چی؟ یعنی بدنسازی. قصه‌ی همه‌ی کسایی که به این ورزش رو میارن هم اینه یروز یهو تصمیم میگیرن برن تو یکی ازین باشگاهای بدنسازی که همه ازش تعریف میکنن ثبت نام کنن و واسه خودشون گولاخی بشن.


روز اول میره باشگاه، میبینه یه زیرزمین یا پارکینگه که توش یه مشت دمو دستگاه ریختن. یه نگاه به اینور اونور میندازه، میبینه یه سری آقای گنده مشغول بازی کردن با دستگاها هستن، یکم اونورترو نگاه میکنه میبینه یه آقای خیلی گنده تر از بقیه نشسته پشت یه میز، دستاشو خیلی پهن انداخته روی میز انگار میخواد میزو بغل کنه، یدونه ازین عینکای ظریف تیریپ دکتری هم زده به چشمش.

از روی سایز بازوهاش میفهمه که طرف خوده مربیه.

میره پیشش،  با صدای لرزون و پر اظطراب میگه سلام، تازه ثبت نام کردم، یه برنامه میخواستم واسه تمرین.

مربیه یهو دهنشو باز میکنه، با صدای گودزیلای افتاده تو چاه توالت بهش میگه لباستو در بیار.

پسره شوکه میشه میگه لباسمو در بیارم؟؟!

مربی میگه چقد زر میزنی، رژیم گرفتم حال نعععرم زیاد حرف بزنم. بجنب.

خلاصه پسره لباسو در میاره، مربی بهش میگه یه فیگور بازو بگیر، پسره میگیره، مربی الکی بدون دلیل فقط واسه خودنمایی میگه اونطوری نه!! منو نیگا... بعد خودش آستینارو میزنه بالا یه فیگور میگیره که پسره ببینه کفش ببره.

بعدش شروع میکنه یه قلم و کاغذ ورمیداره، با یه ژستی که انگار داره نسخه پزشکی می‌نویسه شروع میکنه به نوشتنه برنامه‌. یدونه از همون برنامه‌ها که همیشه به همه میده رو واسه پسره مینویسه تحویلش میده. اونم میگیره و خوشحال میره و به همه میگه عجب مربیه مشتی‌ای یه طرف! هیلکلمو قبل از نوشتنه برنامه قشنگ نگاه کرد که برنامه اختصاصی واسم بنویسه...

طرف میره شروع میکنه به تمرین، یه ماه میگذره، دو ماه، سه ماه... میبینه پیشرفت چندانی نداشته. میره پیشه مربی، برنامشو عوض میکنه، دوباره شیش ماه با برنامه‌ی جدید تمرین میکنه، میبینه هیچ فرقی نکرد. بچه‌های باشگاه بهش میگن که کراتین و پروتئین بخوره. میگیره میخوره. 6-7 کیلو وزن میاره، بعد دوباره هیچی.... همون آش و همون کاسه. خلاصه 2 سالی میگذره به همین روال

ازین جا به بعد پسرایی که میرن بدنسازی دو دسته میشن.

دسته‌ی اول خسته میشن، میبوسن میذارن کنار واسه همیشه.

دسته‌ی دوم میرن پیش مربی، از زیر میز یه سری دارو در میاره میده بهشون، تازه شروع میکنن به رشد کردن. که اونم بعدن داستانای خودشو داره...


انگار یکمی زیادی زر زدم.

خلاصش اینجا بهتون خواهم گفت چطور تمرین کنید که نتیجه بگیرید. با کمترین وقت و هزینه، و بدون دارو و حتی بدون مکمل! یکم شبیه جمله‌های این تراکتای تبلیغاتی شد هه هه.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد